خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: وقتی به توقیف طولانی مدت "کتاب قانون" فکر میکنم دلم میخواهد با نگاه مهربانتری به نقایص و کاستیهای آن نگاه کنم، وقتی به جبهه گیریهای مختلف در مورد آن فکر میکنم خیلی دلم میخواهد بار دیگر و این بار خوشبینانه فیلم را ببینم تا شاید با نگاهی تلطیف شده در مورد آن بنویسم و وقتی یادم میافتد که محمد رحمانیان نویسنده آن است میخواهم سرم را به دیوار بکوبم تا شاید نظرم در مورد فیلم عوض شود.
اما متاسفانه "کتاب قانون" فیلم قابل دفاعی نیست. سر هر رشتهای را که بگیری چند تکه میشود تا به انتها برسد. همه چیز پا در هوا و بیمنطق است، مردی با این میزان سرسپردگی به خانوادهاش، بدون مطلع کردن آنها ازدواج می کند و بعد همسرش را به همان خانه میآورد و دست آنها می سپارد و زن هم که تحصیلکرده، زرنگ و باهوش است و پدر و مادری هم دارد، بدون هیچ آشنایی درستی و بدون هیچ شناختی و بدون کوچکترین واکنشی از طرف خانوادهاش، با مردی بسیار مسنتر از خودش و متعلق به یک کشور دیگر ازدواج میکند و کارو تحصیل و زندگیاش را رها میکند تا به خانه مادری او بیاید و با تعدادی خاله خانباجی زندگی بگذراند و به معلم اخلاق شبانه روزی شان بدل شود!
ژولیت در شرایطی این وظیفه را بر عهده میگیرد که شخصیت منفی فیلم نیست. تصور کنید که یک آدم صبح زود شما را با پاشیدن آب سرد روی صورتتان بیدار کند و در تمام طول روز نیز دائما مراقبتان باشد و با دیدن هر حرکتی از شما موجی از نصیحتهای تند و تیز را بدون هیچ شگرد و ظرافتی به سویتان روانه سازد و حتی سی دی ضبط خودرو را عوض کند و قبل از خواب هم مسواک زدنتان را چک کند. چه احساسی به جز تنفر نسبت به این موجود سمج پیدا خواهید کرد؟ همینهاست که فیلم را به یک سخنرانی اخلاقی تبلیغاتی بدل میکند و نه چیزی بیش از آن.
متاسفانه در "کتاب قانون" صرفا به سطحیترین لایههای فرهنگی توجه شده است. عمه و مادر و خواهر رحمان از خلا به قول فیلم گناهکار(!) پدید نیامدهاند و اساسا مقایسه آنها با آن زندگی محدودشان با دختری تحصیلکرده و آشنا به فرهنگها و زبانهای مختلف به شدت ساده انگارانه است.
چگونه میشود ژولیت را با خواهر و مادر رحمان مقایسه کرد، او برای خودش درآمدی دارد و در کشوری دیگر خانه و زندگی دارد و اگر بخواهد رحمان را ترک میکند میتواند به سر خانه و زندگی اش برگردد (که این کار را هم میکند) و در این صورت منطقی است که مهریه اش آب باشد.چرا خواهران رحمان ، بدون هیچ شغل و درآمدی باید گناهکار تلقی شوند ،آن ها در صورت جدا شدن از همسرشان با مهریه ی آب کجا می توانند خانه بگیرند و زندگی شان را بگذرانند؟
گذشته از تمام اینها تکلیف فیلم با شخصیت اصلی یعنی رحمان اصلا مشخص نیست. شخصیت رحمان فاقد هسته مرکزی است، هیچ ویژگی ندارد که او رااز سایران متمایز کند، او بسیار به خانواده اش وابسته است اما بیخبر و با آن شرایط عجیب ازدواج میکند، در ظاهر همسرش را دوست دارد اما از مردی که از او متنفر است اطاعت میکند تا به خاطر دلایلی که حتی به درستی به زبان هم نمیآیند همسرش را آزار دهد، خانوادهای به شدت مذهبی و سختگیر دارد اما آنها برای نماز صبح بیدارش نمیکنند و...
از آن سو واقعا نمیتوان فهمید که حاج آقای سختگیر اداره به چه مناسبتی و چگونه از داخل خانه رحمان و روابط خانوادگی او با جزئیات با خبر است؟ آیا مادر به شدت سنتی او با مرد غریبه ی ناشناسی (که اتفاقا دوست فرزندش هم نیست!) تماس میگیرد و وقایع روز مره خانه را برای او بازگو میکند؟ اگر فیلم افراط را نقد میکند پس چرا وقتی از ژولیت (بعنوان فرشته نجات و بهترین آدم روی کره زمین !) هم میخواهند برای گزینش اداره نماز بخواند نماز جعفر طیار میخواند؟
ارتباط خمسه خمسه با ژولیت که تنها فامیلش خمسه است چیست و اصلا چرا باید چنین موضوعی مطرح شود؟ اهل جنگ بودن یا نبودن رحمان غیر از این که سن و سالش را مشخص و ازدواج آسان ژولیت را با او غیر قابل باورتر میکند در کجای فیلم به کار میآید؟در اوایل فیلم ژولیت از کمک فراوان رحمان میگوید، آیا منظور او از آن همه کمک فراوان همان بیرون بردن مرد مست و خواب آلوده از کافه است؟
البته در کنار تمام اینها صحنههای جالبی هم در فیلم پیدا میشود، میتوان گفت که نیم ساعت اول فیلم بهترین دقایق آن را تشکیل میدهد اما بعد از آن هم لحن داستان تغییر میکند و هم از بار کمدی آن کاسته میشود و در نتیجه تماشاگران زیادی درست در همین حول و حوش زمانی سینما را ترک میکنند.
اعزام هیئت ایرانی به لبنان و برگزاری جلساتی که حتی موارد قرائت شده در آنها هر بار به همان شکل تکرار میشود و هدایای نفیسی که هر بار نصیب طرف مذاکره میشود موضوع بسیار جالبی است. خوشبختانه این صحنهها خیلی خوب از آب درآمده و به موجزترین شکل هم حرفش و هم طنزش را میرساند. این از همان بخشهایی است که ما را یاد نوشتههای زیبای محمد رحمانیان میاندازد. ای کاش در کنار خط اصلی داستان (و یا حتی به جای آن) تا انتها ادامه پیدا میکرد و سمت و سویی تازه میافت.
در انتها نمیتوان از یاد برد که این فیلم مدتها پس از ساخته شدن روی پرده آمده و در مورد فیلمهای دارای تاریخ مصرف، این موضوع میتواند نابود کننده باشد. اگر "کتاب قانون" در زمان خودش اکران میشد این فرصت را مییافت که ارتباط درست تری با تماشاگر آن زمان برقرار کند و با قضاوتی متناسب با حال و هوای تولیدش مواجه شود و از آن سو، منتقدان و نویسندگان نیز در نقد آن دچار عذاب وجدان نمیشدند.
- - - - - - - - - - - - - -
نیوشا صدر
نظر شما